تا سوال می شود که ” بزرگترین سرمایه سازمان چیست ؟ ” اکثر افراد آشنا با حوزه کسب و کار می گویند : منابع انسانی یا همان نیروی انسانی.
این پاسخ کامل نیست. منابع انسانی در بسیاری از موارد ( و بخصوص برای کسب و کارهای کوچک و کشور های با فرهنگ های نه چندان متعالی ) می تواند بزرگترین هزینه برای یک سازمان باشد!! (نگاه کنید به بسیاری از سازمان ها و ادارات دولتی کشور). می تواند ضرر های هنگفتی به مدیریت کسب و کار وارد کند، می تواند با اجرای نادرست برنامه ها منابع را تلف کند، می تواند با عدم رعایت دستورالعمل ها و رویه ها استهلاک سیستم کسب و کار را بالا ببرد و بهره وری و اثربخشی و کارایی را کاهش دهد.
پس حالا اگر بخواهم جواب سوال بزرگترین سرمایه سازمان چیست را صحیح گفته باشم، باید بگویم “منابع انسانی فرهیخته”.
به دست منابع انسانی فرهیخته است که برنامه های سازمان ، طبق دستور العمل و سیاست های صحیح اجرا می شود تا سازمان به سمت چشم انداز خود حرکت کند. به این ترتیب است کهبیل گیتس اعلام می کند که تمام سرمایه من ، هر روز هنگام اتمام ساعت کاری از شرکت من خارج می شود !
بزرگترین سرمایه سازمان ، سرمایه انسانی فرهیخته به چه معنی است؟
از کنار هم قرار گرفتن تخصص و تعهد ، رفتار حرفه ای یک شخص کامل شده و به بلوغ حرفه ای می رسد. بنابراین پرسنل فرهیخته کسانی هستند که هم تخصص دارند و هم تعهد.
در یک تعریف دیگر می توان گفت که سرمایه انسانی فرهیخته به کسانی گفته می شود که در کارشان شایسته هستند. شایستگی نیز عبارت است از جمع؛
- دانش که از تحصیل و تجربه شخص حاصل می شود ،
- توانایی که از استعداد ها و ظرفیت های جسمی و ذهنی شخص حاصل می شود و
- مهارت که از عملی کردن دانسته ها به دست می آید.
نیروی انسانی فرهیخته است که سرمایه فرآیندی و به دنبال آن سرمایه بازار ( برند ) برای سازمان ایجاد می کند.
جذب منابع انسانی فرهیخته
مشکل بسیاری کارآفرینان نوپا این است که به دلیل کوچک بودن اندازه کسب و کار ، هنوز توان جذب منابع انسانی فرهیخته را ندارند. بنابراین در میان دوستان ، آشنایان ، همکلاسی ها و … به دنبال شریک تجاری خود می گردند. این شراکت ها چون اکثراً به صورت سریع و احساسی پایه ریزی می شود در آینده می تواند مشکلات فراوانی به وجود بیاورد. در بسیاری از موارد، در میان مدت، این رویکرد به ضرر کارآفرین تمام می شود. چرا که این اشخاصِ همراه به دلیل بلوغ کم، با تغییرات شرایط کسب و کار به سرعت تغییر می کنند. ممکن است سختی ها را تحمل نکنند، ممکن است متخصص یا متعهد نباشند، ممکن است اهداف و چشم انداز متفاوتی با شما داشته باشند، ممکن است با بهبود شرایط مالی مشکلات فراوانی برای کسب و کار به وجود بیاورند و …
حضرت علی (ع) می فرمایند که : اعتماد به هر کس پیش از آزمایش او موجب ناتوانی و درماندگی در کار است.
از شراکت با آدم های تازه به دوران رسیده، تکیه دادن به دیوارهای تازه رنگ شده و عشق ورزیدن به انسان های بی اصالت خودداری کنید. شراکت خوب می تواند افراد عالی را به دوستان خوب تبدیل کند و شراکت بد می تواند دوستان را به دشمن تبدیل کند. بنابراین در انتخاب شریک تجاری خود به دنبال افرادی باشید که با شما آینده مشترک دارند، نه گذشته مشترک.
استیو جابز می گوید سه دسته از افراد هرگز ثروتمند نمی شوند؛
- اشخاصی که برای خرید اتومبیل وام می گیرند،
- افراد که به جای راه اندازی کسب و کار خانه می خرند ( البته در ایران شرایط کمی متفاوت است ) و
- افرادی که از دوستانشان انتظاری بیش از رقاقت دارند (می خواهند با دوستانشان کسب و کارشان را راه اندازی می کند. این کار در اغلب موارد می تواند دوستی ها را نیز نابود کند).
( من نیز تجربه تلخی در این زمینه دارم. کسانی که همکلاسی دانشگاهی من بودند و فکر می کردم که دوست من هستند!! در شرکتم فعالیت می کردند. بعد از مدتی که با تلاش فراوان فعالیت ها روی غلتک افتاد و کسب و کار به سود دهی رسید، آنها انواع مشکلات مالی، اخلاقی و … را به وجود آوردند. تا جایی که حتی پس از اخراجشان نیز تبعات رفتار ناشایستشان تا مدتها گریبان گیرم بود. به قول سقراط ” هنگامی که در زندگی اوج می گیری دوستانت می فهمند تو چه کسی بودی. اما هنگامی که در زندگی به زمین میخوری آنوقت تو می فهمی دوستانت چه کسانی بودند”).
بنابراین اهمیت انتخاب نیروی انسانی مناسب برای کارآفرینان نوپا که شاید خودشان نیز تجربه چندانی ندارند، اهمیت حیاتی پیدا می کند.
اما از طرف دیگر کسب و کار های جا افتاده تر نیز به دلیل تمرکز بر دستاوردهای مالی، اغلب به دنبال افرادی هستند که فقط کارشان را راه بیاندازند، بنابراین صرفاً به دنبال افراد متخصص می گردند. در کشور ما کسب و کارها و سازمان ها زمان کمتری برای استخدام و جذب صرف می کنند و بنابراین نیرویی را که به کار می گیرند در آینده می تواند مشکلات فراوانی برایشان به وجود آورد.
اشتباه بزرگی که سازمان ها و شرکت های با بلوغ پائین انجام می دهند، این است که آنها بر این باورند که بعد از جذب نیروی انسانی ، می توانند با آموزش آنان را به سمت فرهیختگی سوق دهند. این یک اشتباه مهلک است. چرا که به طور غالب، اشخاص عادی که در سنین بزرگ سالی خود قرار دارند خیلی دیر تغییر می کنند. بنابراین این کار عملاً دور ریختن سرمایه است. می توان به وضوح مشاهده کرد که هزینه فراوان آموزش در سازمان های دولتی و بزرگ کشور، بیش از آنکه اعتلای سرمایه انسانی باشد ، اتلاف بودجه است.
مولانا می گوید : هر که را از بهر کاری ساختند مهر آن اندر دلش انداختند.
بنابراین ما نمی توانیم اشخاصی را که ذات و جنم مناسب برای کاری خاص را ندارند با آموزش به بزرگترین سرمایه سازمان تبدیل کنیم! به نقل از سیه رون ” هرگز نمی توان با آدم های کوچک کارهای بزرگ انجام داد”.
استراتژی صحیح این است که از همان ابتدا به دنبال جذب تخصصی افراد شایسته و فرهیخته باشیم.
- میزان اثرگذاری جذب یک به صد است ( یک واحد هزینه صد واحد آورده )
- میزان اثرگذاری نگهداشت یک به ده است ( یک واحد هزینه ده واحد آورده )
- میزان اثرگذاری به کار گیری یک به یک است ( یک واحد هزینه یک واحد آورده )
- میزان اثرگذاری توسعه ( یا همان آموزش ) صد به یک است ( صد واحد هزینه یک واحد آورده )
ملاحظه می کنید که سنگ بنا و مهمترین مرحله از فرآیند اعتلای سرمایه انسانی سازمان ، همان مرحله اول یعنی جذب بهترین نیروی انسانی ممکن است. اگر توانستید افراد شایسته را جذب کنید، ما بقی تلاش های شما برای مدیریت و توسعه آنها نتیجه خواهد داد. در غیر این صورت تلاش ها و هزینه های شما بی ثمر خواهد بود.